مهدی زاده‌اکبر با گلایه از بی توجهی مسئولان در خصوص عدم برپایی آیین بزرگداشت شهدای مدافع حرم در شهرستان‌ها گفت: در فضای مجازی تصاویر شهدا و زندگی‌نامه آن‌ها را می‌خوانم هیچ کجا نامی از پدرم به میان نیامده‌است، گویا خون بهای شهدای شهرستانی گمنامی است.

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، مقام معظم رهبری در دیدار با جمعی از خانواده شهدا فرمودند: «گاهی رنج و زحمتِ زنده نگهداشتن خون شهید، از خود شهادت کمتر نیست. رنج سی ساله امام سجّاد (ع) و رنج چندین ساله زینب کبری (س) از این قبیل است. رنج و مشقت فراوان بردند تا حافظ خون سیدالشهدا (ع) باشند. بعد از آن هم همه ائمّه علیهم‌السّلام تا دوران غیبت، این رنج را متحمّل شدند. امروز، ما چنین وظیفه‌ای داریم.» ایشان با رهنمودهایشان نه تنها راه را به جوانان نسل سوم انقلاب بلکه به نسل چهارم نیز نشان می‌دهند.

 گلایه فرزند شهید از بی‌توجهی مسئولان به شهدای مدافع حرم
امروز فرزند 13 ساله شهید مدافع حرم «علی زاده‌اکبر» با ندای «لبیک یا زینب» قصد دارد راه آن بزرگواران را در پیش گیرد. مهدی می‌گوید: «سه ماه پس از شهادت پدرم در سن 10 سالگی به همراه خانواده به دیدار مقام معظم رهبری رفتم. بهترین لحظات زندگی‌ام را پس از شهادت پدرم در کنار آقا گذراندم. رهبر معظم انقلاب خطاب به من فرمودند که پسرم شهدا زنده هستند. پس از شنیدن این بیانات به این یقین رسیدم که پدرم زنده است. می‌خواهم به‌گونه‌ای زندگی کنم که نام پدرم برای همیشه در صفحه تاریخ انقلاب اسلامی زنده بماند.»

مهدی همچون نوجوانان هم‌سن و سال خودش صحبت نمی‌کرد. روزگار برایش اینگونه رقم زد که او در سن 10 سالگی مرد خانه شود. اما او از مسئولینی که پدر و خانواده‌اش را به فراموشی سپرده‌اند دلگیر است و می‌گوید: «بخاطر دارم که پدرم به ماموریت‌های زیادی در سطح کشور می‌رفت، اما در سال 92 به همراه عمویم برای نخستین بار به سوریه اعزام شد. در آن اعزام به علت شرایط منطقه پدرم نتوانست به زیارت حرم حضرت زینب (س) برود. از این رو به حرم حضرت رقیه (س) می‌رود و دعا می‌کند تا بار دیگر طلبیده شود و به سوریه بیاید.

مدتی از بازگشت پدرم نگذشته بود که طی تماس تلفنی به او خبر دادند که بار دیگر عازم سوریه است. پس از قطع تلفن خوشحال بود و می‌گفت: «این بار به زیارت حرم حضرت زینب (س) خواهم رفت».

به همراه پدرم به کاشمر رفتم تا از مادربزرگ و پدربزرگم خداحافظی کند. آخرین جملاتی که او بر زبان آورد این بود که پس از من، تو مرد خانه هستی و مراقب خواهر و مادرت باش.

چند روز بعد از رفتن پدرم خواب دیدم که شخصی ابتدا پدرم و پس از آن، من را می‌کشد. طی تماس تلفنی خوابم را برایش تعریف کردم و او گفت که انشالله خیر است و مراقب خودت باش.

مدت زیادی بود که به علت تعدد ماموریت‌های پدرم به سفر نرفته بودیم. قول داد که یک هفته بعد همراه عمویم برگردد و به سفر برویم. در پایان تماس با خوشحالی گفت که توانسته به زیارت حرم حضرت زینب (س) برود. این آخرین مکالمات من با پدرم بود. یک هفته بعد زمانی که منتظر بازگشتش بودیم خبر شهادتش را آوردند. آن زمان هنوز لقب شهدای مدافعان حرم را بر روی شهدا نگذاشته بودند از این رو بر روی سنگ مزار پدرم هک شده «شهید مدافع اهل بیت (ع)». بعد از شهادت پدرم دیگر به عمویم اجازه ندادند که به سوریه برود.

مراسم باشکوهی برای تشییع پیکر پدرم برگزار شد. اما از این پس دیگر مراسمی در شهرمان برگزار نکردند حتی در نخستین سالگرد شهادت پدرم مراسم کوچکی در کنار مزارش برگزار کردیم. از آن پس تنها یک مراسم در تهران برگزار شد که ما نیز دعوت بودیم. در سطح شهر نیشابور هیچ عکسی یا نشانی از پدرم بر دیوار و یا بنرها نیست. فکر می‌کنم که همه او را فراموش کردند.

در فضای مجازی تصاویر شهدا و زندگی‌نامه آن‌ها را می‌خوانم و اخبار سوریه را پیگیری می‌کنم. هیچ کجا نامی از پدرم نیست. او با شهیدان «اسماعیل حیدری»، «هادی باغبانی» و «محسن حیدری» در حلب سوریه به شهادت رسیده است. بارها و بارها برای آن‌ها بزرگداشت برگزار شده و یا از سوی صدا و سیما با خانواده آن‌ها گفت‌وگو کردند اما به سراغ ما که در شهرستان هستم، نمی‌آیند.»

اشک‌های مهدی، او را برای دقایقی به سکوت وادار کرد. نفس تازه کرده و ادامه می‌دهد: «دومین سالگرد شهادت پدرم برگزار نشد. چند ماه پیش نزدیک به سالگرد شهادت پدرم مراسمی برای بزرگداشت شهدای مدافع حرم برگزار شد، اما باز هم نامی از پدرم به میان نیامد. هر بار که برنامه «از آسمان» پخش می‌شود، در دل آرزو می‌کنم آن‌ها با مادرم نیز گفت‌وگویی داشته باشند تا همه بدانند که پدرم چقدر مهربان، باگذشت و شجاع بود. او قهرمان زندگی من است.»

او از آینده می‌گوید. از روزهایی که می‌خواهد آنقدر درس بخواند تا با موفقیت‌هایش باعث افتخار مادرش که حالا لقب همسر شهید را در کنار نام خود دارد، بشود. او دوست دارد راه پدرش را ادامه دهد و می‌گوید «در آینده می‌خواهم وارد سپاه قدس شوم.»

پس از ازدواج، هر مردی آرزو دارد خداوند به او فرزند پسری عطا کند تا راه و رسم مردانگی را به او بیاموزد. از کودکی دست او را بگیرد و در گوش او نجوای عشق به کشور و اهل بیت(ع) کند و نظاره گر رشد فرزندش باشد. شهید زاده‌اکبر هم از این موضوع مستثنی نبود. پسرش مهدی را در کلاس‌‌های تلاوت قرآن و زیارت عاشورا با خود همراه می‌کرد. مهدی می‌گوید: «با پدرم در جلسات مختلف و راهپیمایی‌ها شرکت می‌کردم. چفیه‌ایی بر پیشانیم می‌بست و عکس رهبرمعظم انقلاب و حسن نصرالله را بر روی آن قرار می‌داد. من را بر دوشش می‌گذاشت و شعار می‌داد. تا زمانی که خبر شهادت پدرم را شنیدم هرگز تصور نمی‌کردم روزی او کنارم نباشد و یا در عملیاتی شهید شود.»

مهدی عکس دیدار با رهبرمعظم انقلاب را نشانمان می‌دهد و می‌گوید: «سه ماه بعد از شهادت پدرم به دیدار مقام معظم رهبری رفتیم. آقا به من چفیه و انگشتری را هدیه دادند که همیشه آن را به یادگار نگه خواهم داشت. در آن دیدار عمویم از رهبرمعظم انقلاب درخواست کردند که اجازه دهند بار دیگر برای دفاع از حرم اهل بیت (ع) عازم به سوریه شود. آقا پاسخ دادند که هر چه خدا بخواهد همان می‌شود.

هر چه از آن دیدار می‌گذرد و من بزرگ‌تر می‌شوم، خاطرات آن روز برایم شیرین‌تر می‌شود. در پایان آن دیدار با درخواست مادرم، رهبرمعظم انقلاب برایمان دعای سلامتی کردند.

مهدی این بار برخلاف دقایقی پیش که با ناراحتی سخن می‌گفت، حالا لبخند بر لب دارد و با اشتیاق از دیدار با سردار قاسم سلیمانی می‌گوید: «برای دیدار با سردار سلیمانی به تهران آمدیم. تصاویر شهدا انگشت‌شمار را بر دیوار نصب کرده بودند. در ابتدای دیدار من به همراه خواهرم فاطمه متنی را که خودم آماده کرده بودم برایش خواندم. پس از پایان دیدار به سمت سردار رفتم و خواستم تا من را نصیحت پدرانه‌ای کنند. سردار گفتند «آقا مهدی دفاع از حرم حضرت زینب (س) در سوریه یعنی از دفاع از حرم امام حسین(ع) در کربلا، حرم امیرالمومنین (ع) در نجف و حرم امام رضا (ع) در ایران. از اینکه پدرت در این راه به شهادت رسید باید افتخار کنی.»

نوجوان 13 ساله شهید «علی زاده‌اکبر» با وجود تمام دلخوری‌هایش از مسئولین، تنها یک خواسته داشت و آن هم دیدار با مقام معظم رهبری است تا بتواند اشعاری که برای شهدای مدافع حرم سروده است را محضر ایشان بخواند.

بیوگرافی شهید:

نام و نام‌خانوادگی: علی زاده‌اکبر

تاریخ تولد: 55.3.4

محل تولد: روستای اکبرآباد کوهسرخ

تاریخ شهادت: 92.5.28

تخصص: تخریب و انفجارات

محل شهادت: سوریه - حلب در دفاع از حرم حضرت زینب سلام الله علیها

وضعیت تاهل: متاهل و دارای دو فرزند (یک دختر و یک پسر)
منبع: دفاع پرس

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 1
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 0
  • ۱۶:۰۷ - ۱۳۹۵/۰۷/۲۸
    0 0
    شهدا شرمنده‌ایم روح بزرگ شهید زاده اکبر شاد ان‌شاءالله دستگیر ماهم بشوند ب پسر بزرگوار شهید درود میفرستم و امیدوارم همیشه سربلند باشند کوتاهی از همه ماست مخصوصا دوستان شهید کسانی ک شهید را میشناختند باید شهید را معرفی میکردند

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس